جهان جواهرات | ||
|
تعریف دین
آنچه كه امروز به نام دين شناخته مىشود از تنوع فراوانىبرخوردار است ، و يكتاپرستى، اعتقاد به قدرتهاى جادويى،اعتقاد به تقدس برخى حيوانات و اشياء و اشكال گوناگون بت پرستى و حتى مكاتبى چون ماركسيسم و اومانيسم را دين مىنامند و در شاخه هاى مختلف علوم، نظير فلسفه دين، جامعه شناسى دين و روانشناسى دين مورد بررسى و كاوش قرار مىگيرند. اين تنوع وگستردگى موجب شد تا عده اى مدعى شوند امكان تعريف واحدى از دين ممكن نيست و ارائه تعريفى كه جامع افراد و مانع اغيار باشدامكانپذير نمي باشد. اکنون به لحاظ اينكه زمينه تعريف دين را فراهم كنيم تذكر نكاتى چند لازم و ضرورى است. مراد ما از دين، دين وحيانى و الهى است نه هر چه كه نام دين بر او نهاده مىشود. توضيح مطلب آنكه در يك تقسيم بندى كلى دين را به دو دسته الهى و وحيانى و بشرى تقسيم مىكنند. اديانىكه ساخته انسان است و ريشه در نيازهاى آدمى دارد و انسان بهدليل برخى نيازهاى روانى يا اجتماعى به پيروى از باورها وعقايد و رفتارهايى، كشانده شده است.
دينى كه بر پايه بت پرستىی يا اعتقاد به نيروهاى جادويى و مانند آن تشكيل شده است دين ىبشرى است. دین یک واژه فارسی است که به عربی راه یافته. در سانسکریت و گاتها و دیگر بخشهای اوستا مکرر واژه «دئنا» آمده دین در گاتها به معانی مختلف کیش، خصایص روحی، تشخص معنوی و وجدان بکار رفتهاست و بمعنی اخیر دین یکی از قوای پنجگانه ٔ باطن انسان است . واژه های دین از واژه اوستایی دَئِنا ریشه میگیرد. خود واژه دئنا به ریشه کارواژه «دا» به معنی اندیشیدن و شناختن میرسد. در اوستا واژه دئنا به معنی دین و نیز نیروی ایزدی بازشناسی نیک از بد گزارش شدهاست. در زبان اوستایی و نیز پارسی میانه به همکردها (ترکیبها)یی گوناگون از این واژه بر میخوریم مانند: دین آگاهی، دین بُرداری (نمایش دینی)، دینکرد (کردار دینی)، دین یشت (نام شانزدهمین یَشت از یشتهای بیست و یک گانه اوستا) و جز اینها. البته نظریه دیگری نیز میگوید که از واژه دئنا گرفته شدهاست که به معنای وجدان است
پیوند دین و انسان، پیوندی دیرین و پایدار بوده، اما این رابطه، در گذر زمان چه در وجه فردی دین و چه در بعد اجتماعی آن، همواره دستخوش تغییرات چشمگیری شدهاست. هرچند دین نقش و عملکردی همواره یکسان نداشته، اما از نخستین جوامع انسانی تا امروز، عنصری اساسی و بنیادین از هر اجتماع انسانی را تشکیل داده و یکی از اصلیترین محورهای صف بندیها و دسته بندیها در درون جوامع یا تمایز ملل از یکدیگر بودهاست . و اما منظور من از طرح موضوع دین از دیر زمان شاهدیم که مبلغین هر دینی سعی در اشاعۀ دین خویش داشته و مصرّ بر این هستند که ، دین من بر حق ترین دین عالم ، پیروان دین من نجات یافتگان و ساکنان بهشت موعودند و پیروان سایر ادیان از گمراهان و ساکنین دوزخ میباشند ! . و در این راه از وارد نمودن هیچ تهمت و افترا و دروغ و بهتانی نسبت به پیروان سایر ادیان پروا و ابایی نداشته وندارند ! . براستی بر سفرۀ دین چه اطعمه و اشربه ایست که برای خوردن و نوشیدن از این خوان از ابتدای پیدایش دین خون میلیاردها انسان بیگناه پیرو جوان ، خَرد و کلان ، سیاه و سپید بر زمین ریخته شده ؟!!! روزی پیروان آمون بجان پیروان آتون میافتند و آنان را قتل عام میکنند ! روزی قوم یهود عیسی ناصری و پیروان اورا مصلوب می کنند ! روزی پیروان عیسی انسانهای بیگناه را به آتش و خون میکشند تا جاییکه گالیلو گالیله را وادار به پس گرفتن نظریۀ علمی او میکنند و در استکهلم مرغی را بجرم اینکه صدای خروس داده متهم به این میکنند که روح شیطانی در جسم مرغ حلول کرده و مرغ را در دادگاه علنی محاکمه و در میدان مرکزی شهر استکهلم به دار آویخته و در پای چوبۀ دار آتش افروخته و در انظار عموم چوبۀ دار و مرغ را آتش میزنند ! روزی مسلمانان پیروان مسیح را قتل عام میکنند ! روزی زرتشتیان مانویان را روزی مانویان بوداییان را ووووو............. !!! براستی این خط کش منحوس دین چیست که بین انسانها فاصله انداخته ؟!!! مگر نه اینست که ابراهیم و موسی و عیسی و محمد و بودا و مانی و مزدک و سایر بقول دینداران پیامبران و رسل آمده اند تا به بشر بگویند بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند ؟!!!
چه شده است که تو خودرا موجودی برتر و از عالم بالا میدانی و دست زدن به پیرو دین دیگر را مایۀ آلودگی و نجس شدن ؟! مگر عیسی مسیح تورا بعشق ورزیدن به انسانها امر نکرد ؟ پس چه شد که برای بقاء قدرت وحفظ منافع خود انسانهای بیگناه را به آتش و خون کشیدی و بنام مخالفت با دین دست به کشتار آنان زدی ؟!!! مگر محمد برای تو آیۀ ( انّا جعلناکم من ذکراو انثی وجعلناکم شعوبا وقباءل لتعارفو ) و ( لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد ) نیاورد ؟!!! چه شده است که امروز تبیین و ارشاد دین تو با کشتن کودک 12 ساله بوسیلۀ باتوم و با اعدام وسنگسار است ؟!!! سوگند به خدای خالق عالم هستی ، که شما مبلغین دینی دین فروشِ اورا نمی شناسید ، در این دل شب که شما حیوان صفتان بر بستر نرم چون خرس خفته اید من با نوشتن این سطور و بیاد آوردن ظلم شما نابکاران بر مظومیت بیگناهانیکه بدست شما جلادان خونخوار بخون خفته اند
اشک ماتم میریزم و این سطور را مینویسم . نفرین ابدی بر شما باد که با خط کش دین > مسیحی را از یهودی ، یهودی را از بودایی ، بودایی را از زرتشتی ، زرتشتی را از مسلمان وووو......... جدا کرده اید و تخم نفاق و دشمنی بین انسان ها می پراکنید ! . آِیییییی برادر مسیحی و زرتشتی و یهودی و بودایی و مانوی و مزدکی و بهایی و اسماعیلی من . آیییییییییییی پیروان همۀ ادیان و مذاهب عالم : فراموش مکنید ، قبل از آنکه من مسلمان باشم و شما پیرو هر دین و آیین دیگری ، همۀ ما انسانیم و بیایید این خط کش منحوسی را که مبلغین شیطان صفت ادیان مختلف برای جدا کردن ما از یکدیگر و حفظ قدرت خویش و زر اندوزی خود ، و بهره کشی از من و شما بین ما قرار داده اند بر داریم و پوزۀ خاخامان و موبدان و ملایان و کشیشان را به خاک مالیده و اعتقادات دینی و مذهبی هر فرد برای شخص او باقی و برای همۀ ما محترم اما فارغ از هر تعصب دینی و مذهبی در کنار یکدیکر زندگی انسانی داشته باشیم . بیایید تا نگذاریم با نام دین ما را از یکدیگر جدا کنند . عزیزان من : ابراهیم و موسی و عیسی و محمد و زرتشت و بودا و ........ همه یک خدای واحد دارند و همۀ آنان انسانهارا به زیبا زیستن فرا میخوانند . جنگ و مخالفت بین آیت الله و پاپ و موبد و خاخام تنها برای قدرت طلبی آنان وکسب مقام و بهره کشی از من و تو میباشد . کشیشان منصوب شده از جانب پاپ همجنس بازی میکنند و نمایندگان ولی فقیه به زنان و دختران مردم
تجاوز به عنف ! و این منحرفان بی خدای فاقد اخلاق انسانی مارا بسوی خدا دعوت میکنند !!! براستی کشتاری که در جنگ صلیبیون بین مسلمانان و مسیحیون شد بدستور و مورد رضای چه کسی بود ؟ عیسی مسیح یا محمد ؟! کشتار مردم بیگناه افغان بدست ملا عمر هوادارانش چه ؟! کشتار ، اعدام ، سنگسار زنان و مردان و کودکان ایرانی به دستور و رضای که ؟ محمد ؟ کمک های مالی و نظامی به اسراییلیان و فلسطینیان و عراقیان و افغانیان چه ؟ و اینان کیانند که خودرا ولی و قیّم همۀ ملتها میدانند در حالیکه ملت خودشان در بد ترین شرایط و در
حلبی آبادها زندگی میکنند ؟ً! اینان کیستند که حکم جانشینی و ولایت امری خود را از دست موسی و عیسی و مهدی گرفته اند و از خرمراد پیاده نمیشوند ؟! یارب این نو دولتانرا بر خر خودشان نشان کاین همه ناز از غلام ترک و استر میکنند مطلب و سخنم را با شعری از فیضی دکنی بپایان میرسانم . فیضی شاعری است که در عصر صفویه و همزمان با ملا محمد باقر مجلسی
و در شهر اصفهان میزیست . فیضی شعری سرود و خرمقدسان سرودۀ اورا به مجلسی دادند و جناب مجلسی در نهایت قدرت و صلابت و بعنوان مقام معظم رهبری زمان حکم قتل فیضی را صادر واورا مهدورالدم و واجب القتل اعلام فرمود ! فیضی اصفهانی از بیم جان به هندوستان گریخت و در دکن هند تا پایان عمر باقی ماند ودر همان دیار زندگی را بدرود گفت و به فیضی دکنی مشهور گردید . امّا شعر فیضی عارفی از شهر بصحرا گذشت دید ( عزازیل ) بدامان دشت دل زغم وسوسه پرداخته دیده زنیرنگ تهی ساخته گفت بدو عارف صحرا نورد کز چه در این بادیه ای هرزه گرد ؟! کار تو در صومعه و خانقاه دور چرا مانده ای از کارگاه ؟! طبع تو آسوده ز وسواس چیست ؟ اینقدرت کندی الماس چیست ؟ رهزن دوران بدل بدسگال طنز کنان داد جواب سؤال کز برکات علمای زمان فارغم از کشمکش این و آن داشت مرا باز از این جدّو جهد حیله گریهای فقیهان عهد
یکتن از این طایفۀ بوالهوس از پی گمراهی کونین بس
نظرات شما عزیزان:
ممنونم عزیزم از اینهمه دانایی و مطالب خوب در رابطه با دین
تمام خوبیها رو یکجا برایت آرزومندم مهربان |
|
[ طراحی : روز گذر ] [ Weblog Themes By : roozgozar ] |